حماسه ي عظيم عاشورا



بار دیگر ماه محرم فرا رسید و دلهای آزادگان جهان، به سوی سرور و سالار شهیدان، حسین بن علی (ع)م متمایل گشت و چشمانشان به واقعه عاشورا دوخته شد؛ حماسه عظیمی که سالها و قرن ها از وقوع آن می گذرد و هرچند ظالمین و مستکبرین و صاحبان قدرت و ثروت از همان ابتدا تا به امروز با بسیج امکانات و نیرو، سعی و تلاش داشتند و دارند تا مانع از ماندگاری و پویایی آن شوند ولی هنوزوهمه ساله، این واقعه، نه تنها مسلمانان و شیعیان، بلکه تمامی آزادگان جهان را به سوی خویش جلب می کند و به طور گسترده تر و با شور و صدالبته با شعور بیشتری برگزار می شود و بدین گونه، و در طول تاریخ بشریت، به عنوان یک حماسه عظیم ماندگار و جاودانه مطرح گردیده است، گویی امروز، بعد از گذشت نزدیک به1400 سال از جريان عاشورا هنوز اين داغ تازه و هر روز سوزان‏تر، فروزان‏تر، تابنده‏تر، و درخشنده‏تر می شود و هر کس از اين حادثه با خبر شده گويا عزيزترين کسان خود را از دست داده است. 
به راستی، كدام حادثه را در عالم سراغ داريد كه چنين اثرى را در عالم و آدم گذاشته باشد؟ و آیا می توان پدیده ای را در دنیا، با قیام عاشورا مقایسه کرد؟
و چرا علیرغم اینکه تاریخ و گذشت زمان، و تغییر و تبدیل و تحولات جهانی همه چیز را به هم می ریزد و به فراموشی می سپارد و به نابودی می کشاند به گونه ای که حتی تمدنهاي بزرگ‎ ‎گذشته از ماد و عاد و ثمود، و سامانيان ، هخامنشيان ، فرعونيان ، مغولان ،‏‎ ‎و سایر سلسله هاي بزرگ گذشته‎ ‎بشريت و قدرتمندان پر زر و زور تاريخ را به خاک تبدیل کرده و به موزه های فراموشی سپرده است، یک حادثه به ظاهر کوچک مانند قیام عاشورا، پس از گذشت قرن ها فراموش نشده است؟

اي بهترين بهانه براي گريستن

ای   بـهترین   بـهانه    بـرای   گریستن

ای   داغ   جاودانه    بـرای   گـریـستن

در  راه بازگشت به خود عشق کانست

داغ   تو   راز   نشانـه   برای   گریستن

شش  سوی  عشق  می  دمد  ای  عشق باز کن

راهی  از  میانه   برای  گریستن

در  راه   کربلای  تو   هر   لاله  می دهد

ما  را   به   کف   بهانه   برای   گریستن

آماده  شو   فرید   به   فتوای   بازگشت

در    خلوت    شبانه    برای    گریستن


حسين چه كرد؟

بزرگترین چیزی که مرا تحت تاثیر قیام حسین قرار میدهد این بود که حسین عاشق بود

و هرآنچه کرد تا معشوقش راضی باشد و نهایت درجه عاشقی را نشان دهد

عشق واقعی ،عشقیست که برایش هرآنچه داری نثار کنی و هرانچه او میخواهد بکنی

ازعشق او چنان سیراب باشی که تشنه هیچ عشقی نباشی....

عشق راستین بسمت حق حرکت میکند بسمت درستی حتی اگر همگان به سمتی دیگر باشند.

عشق راستین برایت سربلندی می آورد نه خواری و ذلیلی و برایت ماندگاری بجا میگذارد نه فراموشی و نیستی...

عشق راستین امتحانات بزرگ دارد نه سهولت و آسانی و ایثارگری میطلبد نه خودخواهی و منفعت طلبی

عشق راستین از آن کسانیست که دل پاکی دارند و صیقل وجود را به سنگ زهدو تقوا نه کوردل و سیاه دل به لقمه های حرام

عشق راستین نعمت است و رحمتی که از آن خواص میشود

و حسین و یارانش خاص بودند ...عوام زود راه خودرا جدا کردند و گریختند و یا پشت پرده ترس و بیچارگی پنهان شدند

آنان که نتواستند حسین را بشناسند از حقارت قلبشان بود که آمیخته کردند به چیزهای پوچ و بی ارزش و

بسمتی رفتند که شیطان برایشان نیکو و زیبا جلو داده بود و کجایند که بشنوند قهقهه های شیطان را بوقت

گمراهی اشان و پشت کردنشان راازنسل نبی و نعره های خشمش را بوقت ایستادگی حسین

و حسین آزادگی را اموخت و رهایی را و فداشدن در راه عشق را ...

و اگر حسین نبود و بیعتهایی دیگر اینک دین ما در کجای تاریخ گم شده و تکه تکه شده بود .....

و اگر حسین نبود حق و باطل هیچ مرزی نداشت و عشق راستین بی تعبیر انسانی باقی میماند...

و اگر حسین نبود خواری ها و خفتها دامن تمام اسلام را فرا میگرفت و دین کامل خدا مورد تهاجمی بی جبران قرار میگرفت...

اگر حسین نبود .......

رجز حبیب در میدان رزم، هنگام حمله


اَنَا حَبیبٌ و ابی مَظاهِرُ

فارِسُ هَیجاءٍ و حَربِ تُسعَرُ

و أنتُم عِندَ العَدیدِ اَکثَرُ

و نَحنُ اَعلی حُجَّةٌ وَ اَظهَرُ

وَ اَنتُم عِندَ الوَفاءِ اَغدَرُ

و نَحنُ اَوفی مِنکُم وَ اَصبَرُ

من حبیبم و پدرم مظاهر پهلوان میدان نبرد و کارزار شعله ور؛

گرچه گروه شما از ما فزون تر است، ولی ما حجتی والاتر و آشکار تر داریم؛

و اگر شما خائن به عهد خود هستید، ولی ما وفادار تر از شما و شکیبا تریم.

حسين (ع) و دعاي آخر

هلال بن نافع گويد:

«به خدا سوگند تا به حال كشته اي را نديدم به نيكويي او كه در خون آغشته شود و اين گونه زيباي روي و نوراني باشد. آن قدر نور چهره او و زيبايي هيبتش مرا به خود مشغول داشته بود كه به طور كلي از كشته شدن او غفلت داشتم». در همان حال حضرت گاه طلب آب مي كرد و ديگران از پاسخ به اين درخواست ابا داشتند.»

چون آن حالت امام شدت يافت، سر به آسمان بلند كرد و چنين دعا كرد:

«خدايا! تو برترين جايگاه را داري، بزرگترين قدرت، آنچه مي خواهي ميكني، بي نيازي از خلايق، بزرگي ات بس عريض است و بر هرچه بخواهي توانايي، لطف و مهرباني تو نزديك است، در عهد و پيمان راستگويي، نعمت تو سرازير است و بلاي تو نيكو، وقتي تو را بخوانم نزديكي، هر چه را خلق كردي بر آن احاطه داري، توبه پذيرنده اي از هركسي كه به تو بازگردد، بر هرچه اراده كني دست يافته اي، هرچه را طلب كني مي يابي، وقتي كه تو را شكر گويم تو سپاسگزاري، تو فراوان ياد ميكني هنگامي كه تو را ياد مي كنم، تو را مي خوانم در حالي كه محتاج و نيازمندم، در حالي كه بيمناكم، مي گريم در حال گرفتاري و از تو كمك مي طلبم در حال نا تواني، به تو تكيه مي كنم در حالي كه كفايتم مي كني. پروردگارا! بين ما و قوم ما تو خود حكم كن! چرا كه آنها  ما را فريب دادند و ذليل و خوار ساختند، به ما نيرنگ زدند و ما را كشتند در حالي كه ما خاندان پيامبر تو و فرزند دوست محمد (ص) هستيم كه تو او را به  پيامبري بر انگيختي، و او را امين وحي خود دانستي، پس ما را در كارمان گشايش عطا فرما، اي بخشنده ترين بخشندگان!».